وبلاگ پسر تنها

پوف

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۶ ب.ظ

امروز یک شنبه

تاریخ شمسی رو نمیدونم

میلادی چن لحظه پیش 20:30گف16/2/2015

چهارشنبه

هفته قبل

22 بهمن بود

ینی سه شنبه مدرسه تعطیل شد

این دوستم

توی سال تحصیلی بیرون نمیاد

ینی

چهارشنبه

پنج شنبه

جمعه

تعطیل


پوکیدم

داش گریه ام میگرفت

شنبه

با ذوق

ساعت 4

از خواب پاشدم

من یه خاصیت خوبی دارم

با این همه غم

خابم سنگینه

4ساعت

گذشت

ساعت هشت

دکمهpauseرو زدم

گوشیو خاموش کردم

از سرویس پیاده شدم

رفتیم سمت در

قلب من

تالاپ تولوپ

می خواس

هرچه زود تر این انتظار تموم شه

اما نشد...

دم در ایستادم

کاری که همیشه می کنم

مثه ناخدای زیردریایی

همه جا رو پاییدم

پنج دیقه ای شد

اشک

حلقه زد

اما نچکید

دوستم فهمید

گف مثه اینکه نیومده

خوب از اینجا مجبورم واسش یه اسم مستعار بذارم

میذارم بیتا

نه که دختر باشه

چون تا نداره

خیلی دپرس شدم

با چنتا ا بکس

حال و احوال پرسی کردیم

و بالاخره

انتظار به سر رسید

پریدم توی سرویس

گوشیو روشن کردم

واسه اینکه مضحکه نشم

گفتم بذا ببینیم

این پسرک کجاس

گفتن بذار رو اسپیکر

گفتم باشه

ولی نذاشتم

اوف

گوشیش خاموش بود

نگرانش بودم

زنگ زدم خونشون

ابجیش گف

خوابه!!!

خیالم راحت شد

البته فقط از بابت سلامتیش

باید

اضافه وزنمو کم کنم

واسه همینم

فقط یکمی ماست و نون برشته خوردم

تو اتاق

روی تخت

داشتم بهش فکر میکردم

...

ساعت 5.5

بیدار شدم

تا 8.5 درس خوندم

بعد رفتم کفشامو که بابام هدیه داده بود(کوچیک بود)عوض کردم

یه سر هم خونه مامان بزرگم زدم

ساعت 9.5خونه بودم

دل و دماغ نداشتم

رفتم پای کتاب و درس

ساعت 1-1.5

خوابیدم

ساعت 5.5 -6 بیدار شدم

برعکس دیروز

بیدل و دماغ

ولی شوق مدرسه(!)

دکمه pause رو زدم

پیاده شدم

قلبم تالاپ و تولوپ

دوئیدم سمت در

گشتم

پیداش کردم

واستادم

یکمی طولانی شد

همونی  که دیروز فهمیده بود

گف

بابا خوردیش بسه

برو پیشش

ولی باز...

اون اشک لعنتی

حلقه زد

چکید

ولی

کسی

جز خود بیتا ندید

دستی تکون داد که بیا

رفتم پیشش

خایه مالاش هم بودم

گفتن

چی شده بابا

گفتم هیچی خاک رفته تو چشمم

ولی

فقط خودم میدونستم که چی شده

و

شاید هم

بیتا

صمیمی تر از قبل بود

گفتم

نبودی دیروز خوشگله

گفت

دیروز دو تا سرم زدم

6تا آمپول

بیتا هیچ وقت آمپول نزده بود

میترسه یکمی!!!

دوباره

اون قطره لعنتی

که سبکم میکنه

ولی نمیفهمه هرجایی جاش نیس

گفتم واسه چی

گفت سرمای شدید خورده بودم

تنها که شدیم

یهو گف

ولنتاین مبارک

باز هم اون شیطنت

فک کنم

بارون چشمم

کار خودش رو کرده بود

هر زنگ استراحت پیش هم بودیم

خیلی شاد بود

امروز

برعکس دیروز بود

دلم میخواست کلش تو مدرسه باشیم

ولی اون صدای لعنتی

که کامم رو تلخ کرد

ولی شاد بودم

اوف...

توی راه یه سیگار صورتی زدیم تو رگ

خیلی چسبید

ارومم کرد

" ♫♫♫

اینجا باز دم صبیمو سیگار صورتی
داغونمو تویی که تنها دوست منی
تو مهمونی یا بعد شیطونیا آ.. تو بودی بام.. تو بودی بام

نه خوبیم نه بدیم همدیگرو و بلدیم
دنیا داره میرونه رو صندلی عقبیم
اینجا مثه سیرکه و ما تیکه پاره دنبال آتیش میدوییم
دل طلب کارو راضیش میکنیم
ولی بازم تویی چون جات میاد عشقه دیگه
بازم عشقت زندگیمه
له شدیم مثه میوه باید بریم بریم دیگه
این همه چیز بین ماست تو سرم عینه تاس
میچرخه و میچرخه تو بودیو یه لباس
بودی تو تو بغلم گردنت بود رو لبم
آفتاب طلوع اصن نمیکرد اون روز فقط
من و تو با نور شمع کاری کرد آروم بشم
صداتو بارون شب با تو خوبه داغونه شب

اینجا باز دم صبیمو سیگار صورتی
داغونمو تویی که تنها دوست منی
تو مهمونی یا بعد شیطونیا آ.. تو بودی بام.. تو بودی بام

 ♫♫♫

صبح زود صب بخیر به زور و خمیازه
برگا ریختن و بی ریخت شدن تو فصلی تازه
موندیم منو تو یه بطری آب که خوردی آروم
چشا ریز پلکا خیس جلوم چه مُردی آسون
میاد سفید بهت تو اردیبهشت
پریدیم سمت ماه با دست بازو خوردیم بهش
من پیت تو کیت ماوس منی
ساخته واسه همیم
معروفیم پس اُرد میدیم برامون بشکافه زمین..

اینجا باز دم صبیمو سیگار صورتی
داغونمو تویی که تنها دوست منی
تو مهمونی یا بعد شیطونیا آ.. تو بودی بام.. تو بودی بام

من روزای خوب یادم میاد بودیم دو تا آدمی زاد
حال کردیم با هم زیاد هرجام باشم با من میاد
یاد و خاطرش باز دوباره تش رابطه خودنس با تو فاتحش
پس بیا دو تایی خاکش کنیم
پاک کنو بیار اصن پاکش کنیم
چرا ساکت شدی یه چیزی بگو
قبل اینکه همه چیز و بخوای بریزی دور
پ برو دنبال کارت منم دنبال کارم
تو رو میخوام چی کار وقتی دنیا رو دارم
وقتی صبح پا میشم و شبا خوشحال وشادم
همه چی خوب نیست یه غمی
تو هم نیست بگی میرم وقت تو بازی
نمی رسیم به همه مثله دوتا خط موازی

وت ساپ منو تو تا ساعت ۵ صبح تکست تکست برا تو چک چک
اما خوب منم پسرم اینو بفهم که خرم راحت گول می خورم وقتی دوری ازم
شاید نباید اون شب میاوردم اونو خونه
بعد کنسرت داغون صبحش دیدم که روبه رومه
خودمو فش دادم چون الان وجدانم
کثیف تر از اون سیگاری که کشید صبح با من

اینجا باز دم صبحیمو سیگار صورتی
داغونمو تویی که تنها دوست منی
تو مهمونی یا بعد شیطونیا آ.. تو بودی بام.. تو بودی بام

نمیخوام برم زوده این داستان مونه با تو داغونم خوبه
ب ب ب ر ر آخرین بارمون بوده چون راهمون دوره بزار رازمون روشه

اینجا باز دم صبحیمو سیگار صورتی
داغونمو تویی که تنها دوست منی
تو مهمونی یا بعد شیطونیا آ.. تو بودی بام.. تو بودی بام"

رسیدم خونه

بابام خواب بود

 مامانمم

منم عین دیروز ظهر

فقط جای 5.5

ساعت 6.5 پا شدم

رفتم نون گرفتم

شام فسنجون بود

کم خوردم

کارام رو کردم

تا بابام رفت سر کار

منم اومدم اینجا

با کلی دلتنگی

دوستون دارم

کمکم کنید

ا وقتی میام اینجا حالم خیلی خوبه

اشکم در میاد!!!

نظر بذارید حتما

دلگرم میشم

زیاد به ما سر بزنید

پیروز باشید

یا علی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۶
EMPORTED ORIGINAL OILS

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی